زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت دویست و سی
زمان ارسال : ۲۴۷ روز پیش
لاریسا نگاهش را دزدید.
از توی جیبش دستگاه ضبط صدایی که شبیه خودکار بود در آورد.
مقابل نگاه ایوان، دکمهاش را فشار داد.
- چند تا سوال ازت دارم.
ایوان نگاهش را با مکث از دستگاه گرفت.
- بپرس!
- میدونی قبل اینکه بیام اینجا، پیش کی بودم؟
ایوان پوزخندی زد و دستهایش را بالا آورد.
با سر به دستبند اشاره کرد.
- میبینی که فعلا تو زندانم، نبودم میدونستم.
اجا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
بهاره جوون
20امروز پارت نداریم؟؟؟؟